خداوندا
خود را به تو می سپارم،
خوشا کشتی ای که،
بادبانش بال فرشتگان
و ناخدایش تو باشی
آبش دریای بیکران رحمت تو
و سرنشینانش، بندگان دوست داشتنی ات!
لنگرش، نداده هایت است
که حکمتند،
خداوندا
خود را به تو می سپارم،
خوشا کشتی ای که،
بادبانش بال فرشتگان
و ناخدایش تو باشی
آبش دریای بیکران رحمت تو
و سرنشینانش، بندگان دوست داشتنی ات!
لنگرش، نداده هایت است
که حکمتند،
همانی هستی که همه میگویند؟
روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه میکند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه اینگونه اشك میريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟»
شیخ جعفر در میان گریهها گفت: «آری، یکی از لاتهای این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.»
چرا غـــ
چرا غـــ
چرا غـــ
آخرین نظرات