به_قلم_خودم
کفن متری شیش و نیم
تیزر ها و سکانس های جذابی از فیلم #متری_شیش_و_نیم دیده بودم اما هیچ وقت فرصتی پیش نیامده بود برای نشستن و تماشای این فیلم.
تا قضیه کرونا پیش آمد و قرنطینه و البته وقت اضافی برای کناز گذاشته های گذشته بخاطر کمبود وقت.
نشستم و دیدم و درد کشیدم
سکانس های ابتدای وقتی مأمور آگاهی برای گرفتن ناصر خاکباز بزرگترین تولید کننده شیشه در کشور از به اصطلاح خودشان از خورده فروش ها شروع کرد و فاجعه بود صحنه هایش که صد البته واقعیت داشتند اما عمق فاجعه نبود
فاجعه بود دیدن مردان و زنان سرزمینم با ظاهری کثیف واقعا کثیف و ژولیده در میان خانه هایشتن که لوله های بلوکی بودن و شیشه و انواع مواد مخدر را استفاده می کردند
فاجعه بود دین کودکانی که در کنار پدرانشان داخل لاشه ماشین های اوراقی شیشه، کراک یا هزار نوع دیگرش رو استعمال میکردند و چُرت می زدند…..دردناک بود…..
فاجعه بود دیدن پدری علیل و معتاد والبته مواد فروش که پسرنوجوانش را راضی کرد مواد را گردن بگیرد و بجای پدر راهی زندان شود اما باز هم عمق فاجعه نبود.
فاجعه بود در عرض کمتر از چند ساعت بازداشگاه پر شد از زن ومرد ،کودک و نوجوان معتاد و مواد فروش اما باز هم عمق فاجعه نبود.
بلاخره سرکرده باند تولید شیشه«ناصر خاکباز» دستگیر شد.
همان جای بردنش که مابقی معتاد ها و مواد فروش ها بودند با چشم خودش دید چه به روز دیگران آورده اما دغدغه اش اینها نبود.
دغدغه اش لو رفتن و مرگ نبود
دغدغه اش برنگرداندن برادرزاده هایش که با پول خون همین مردمانی که کنارشان در بازداشتگاه بودند در کانادا به قول خودش داشتند لات می شدند بجای دکتر شدن بود
دغدغه اش ثبت نام آن یکی بردار زاده اش در باشگاه بهتری بود
دغدغه اش مصادره نشدن اموالش بود چون خرجی خانواده اش بود هرچند از راه نابود کردن خانواده های دیگری بدست اورده بود.
دغدغه اش مصادره نشدن خانه چند هزارمتری بالاشهر که برای پدرش خریده بود تا از آن خانه نمور ته کوچه باریک و تاریک و جنوب شهر دورش کند،بود
عمق فاجعه آنجا بود که همه ای زندگی های که نابودشان کرده بود برای بردن پدرش از همون خانه ای نمور بود اما پدرش عاشق همان خانه بود………
تلخ است اما واقعیت.
براستی چه می شود زیادخواهی یک نفر ، دودمانی که نه ملتی را به نابودی می کشاند؟؟
چی می شود خریدن کفن متری شیش نیم برای برادری که بخاطر نداشتن خرج دوا و درمان از دست رفته و لباس مشکی متری چهار و نیم مادر داغدارش می شود انگیزه برای به ورطه نابودی کشیدن هزاران هزار برادر و مادر؟؟؟؟؟؟
چرا به قیمت رفاه خود و خانواده زندگی دیگران را تباه می کنند؟؟؟؟
چرا بنیاد خانه ای را روی خرابه های هزاران خانه می سازند؟؟؟؟
شاید بتوان سیاسی اش کرد و گفت چرا مسولین فکردی نمی کنند؟؟
اما من میگویم بیخیال دولت و ملت و مسئول و نظام و همه و همه
من میگویم وجدان و انسانیت چه شده اند؟
خوشبختی خود به قیمت بدبختی دیگران!!!
انسانیتم آرزوست…….
آخرین نظرات