امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
غزل
مژده بده ساقیا! مژده که نور آمده
از دمِ جان پرورش، عرش به شور آمده
بود به وقت سحر نور چو قرصِ قمر
آینه ی ذاتِ حق شعر و شعور آمده
شادی و شور و شعف نغمه کنان می رسد
بر دلِ ما عاشقان عشق و سرور آمده
نور فشان شد زمین از رخ زیبای او
جلوه ی نورِ خدا پا به ظهور آمده
ساقیِ کوثر فتد قرعه به نام حسن
آنکه به دستش بوَد جامِ طهور آمده
باز تو دعوت شدی سفره ی اکرام او
دستِ نوازش گرش بهرِ امور آمده
بخشش و احسان او بر همگان روشن است
جمله عنایت کند هر که حضور آمده
سبز شود باغِ دین شوقِ ولای حسن
مرهم غمهای ما سنگ صبور آمده
بهرِ تولای او با دل و جان چاکریم
مژده بده ساقیا مژده که نور آمده!
هستی_محرابی
???????
امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#غزل
نشسته ام بنوسم فقط برای حسن
سه چار تا غزل تازه در هوای حسن
قمر، ستاره و شمس و غزل، قصیده و نور
طلوع می کند از گوشه ی عبای حسن
به حرمت نظر لطف حضرت زهرا
امیر عالم و آدم شود گدای حسن
خدا کند که شود حالمان دگرگون با
طنین روشن داودی صدای حسن
جمال یوسف کنعان کجا و یوسف ما
کجاست تیغ و ترنجی که خنده های حسن_
هزار بار دل انگیزتر ز یوسف هاست
هزار یوسف کنعان همه فدای حسن
نفس گرفت مسیحا ز بردن نامش
مسیح صاحب اعجاز شد ز “حای” حسن
اگر طبیب همیشه نگاه او باشد
مریض می شوم و می رسد دوای حسن
خدا خدای محمد، خدا خدای علی ست
خدا خدای حسین و خدا خدای حسن
حساب می کنم اصلا چه غصه ای دارم
به محشرم چو رسد دست من به پای حسن…
وحید_محمدی
???????
امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
غزل
ای به آقایی ملقّب، یامُعزّالمؤمنین
نام ِ تو ذکرِ مجرّب، یامُعزّالمؤمنین
نزد ِ سائل ها کریم و در هیاهویِ نبرد؛
از جنم هستی لبالب، یامُعزّالمؤمنین
محض ِ یاری دادنت حق می کند لشکرکِشی
می نشینی تا به مَرکب، یامُعزّالمؤمنین
با غضب ابرو گره کردی جمل شد تار و مار
دشمنت افتاد در تب، یامُعزّالمؤمنین
خوش درخشیدی! علی احسنت گفت و در دلش
یادِ خیبر بود و مرحب، یامُعزّالمؤمنین
صلح تو اوجِ بصیرت بود و سر تا پا قیام
صبرِ تو ناجیِ مذهب، یامُعزّالمؤمنین
شک ندارم پیش از هر خطبه های خود حسین
گفته در آغازِ مطلب، یامُعزّالمؤمنین
ضربۂ شمشیرِ قاسم شد کُشنده، چون بر آن
حک شده با دست زینب، یامُعزّالمؤمنین!
??
آخرین نظرات