✅نقش مقام معظم رهبری امام خامنه ای در ماه های پایانی جنگ چه بود
* قصورِ بدونِ مقصر
پس از همین ناکامیها در سه ماه ابتدایی سال 67 بود که زمزمههایی مبنی بر لزوم محاکمه و برخورد با «مقصرین ناکامیهای اخیر» توسط برخی سیاسیون مطرح میشود. سال 62 و پس از عملیات «خیبر» نیز زمزمههای اینچنینی برای برخورد با عوامل برخی ناکامیها مطرح شده بود. آیتالله خامنهای در خطبههای نمازجمعهی 10 تیرماه 1367 با اشاره به همین موضوع چنین میگویند: «اگر نبود ضعفهایى که خود ما، خودمان را به آن ضعفها دچار کردیم. بعضى دنبال مقصر مىگردند، کى مقصر بوده؟ این اشتباه است، اینى که در یک حرکت نظامى، در یک عقبنشینى، دو نفر، سه نفر، پنج نفر را به عنوان مقصر پیدا کنند، بعد هم بروند مجازاتشان کنند، این یک کار شناخته شدهاى است. این را همه جاى دنیا مىکنند، ما هم بلدیم این کار را بکنیم. این یک کار مشکلى نیست که خب بالاخره یک چند نفر را به عنوان مقصر بگویند آقا، این چند نفر مقصر بودند، یا این دستگاه، یا این سازمان، یا این جمع مقصر بودند، کار سختى نیست پیدا کردن مقصر، یا «تراشیدن مقصر»؛ اما روش اسلامى ما این نیست. من به شما عرض بکنم، بعضى از کمبودها و کوتاهىها هست که کوتاهى است، اما مقصرى ندارد. قصورى هست، اما هیچکس در این قصور مقصر و گناهکار نیست. مجموعهى یک عواملى است دست به دست هم مىدهند، یک ضعفى را، یک فتوری را، یک قصورى را یک جا به وجود مىآورند و یک چنین چیزى در ما هم وجود داشته و باید برطرف بشود، باید اصلاح کنیم، باید مشکلات را برطرف بکنیم.» 1367/4/10 [1]
آیتالله خامنهای مدتی بعد در پرسش و پاسخ با رزمندگان لشکر 27 محمدرسولالله علت این موضعگیری را اینگونه شرح میدهند: «مردم بعد از این قضایا متوجه بودند که آقا آخر یک مقصرى وجود دارد؛ چرا مقصرین را مجازات نمىکنید؟ این یک طرف قضیه بود. مثلاً آقاى کروبى یا برادرهاى دیگر که سخنرانى کردند قرص و محکم هم ایستادند. ایشان روز پانزدهخرداد گفت مقصرین باید مجازات بشوند؛ مردم هم تکبیر فرستادند. هر کس هم این را بگوید مردم تکبیر مىفرستند. این را بدانید. بنده اگر در نماز جمعه این را مىگفتم تکبیر خیلى محکم مىفرستادند. منتها من شب قبل از آن نماز جمعه با آقاى هاشمى و یکى دو تا از برادرها مشورت کردم که من راجع به این قضیه مىخواهم صحبت کنم. آقاى هاشمى گفت شما اگر راجع به مقصر و مجازات بگویید، این بچههایى که توى جبهه دارند با اخلاص کار مىکنند دلشان مىشکند و مأیوس مىشوند و این در جنگ اثر مىگذارد، روحیهشان را از دست مىدهند. و ایشان گفتند که حرف آقاى کروبى در روز پانزده خرداد در میدان ارگ اثر منفى داشته روى رزمندهها؛ این را آقاى هاشمى گفت. خب وقتى که اثر منفى دارد؛ پس ما نباید بگوئیم.» 1367/5/10 [2]
@revayatgari95
✅سر به سر عراقی ها
هوس کردم با بی سیم عراقی ها را اذیت کنم. گوشی بی سیم را گرفتم، روی فرکانس یک عراقی که از قبل به دست آورده بودم، چند بار صدا زدم: ” صفر من واحد. اسمعونی اجب” بعد از چند بار تکرار صدایی جواب داد: “الموت لصدام”
تعجب کردم و خنده بچه ها بالا رفت. از رو نرفتم و گفتم: ” بچه ها، انگار این ها از یگان های خودمان هستند، بگذارید سر به سرشان بگذاریم.” به همین خاطر در گوشی بی سیم گفتم: “انت جیش الخمینی”
طرف مقابل که فقط الموت بلد بود گفت: “الموت بر تو و همه اقوامت”
همین که دیدم هوا پس است، عقب نشینی کرده، گفتم: “بابا ما ایرانی هستیم و شما را سر کار گذاشته بودیم.” ولی او عکس العمل جدی نشان داد و اینبار گفت: “مرگ بر منافق! بالاخره شما را هم نابود می کنیم. نوکران صدام، خود فروخته ها…” دیدم اوضاع قمر در عقرب شد، بی سیم را خاموش کرده و دیگر هوس سر به سر گذاشتن عراقی ها نکردیم.
فرمانده عراقى اردوگاه تو چاقى و بدقوارگى رو دست نداشت.
با صورت سیاه و دماغ گنده و سبیل هاى پاچه گاوى و هیكل چند لایه و خیكى اش بین اُسراى ایرانى به اسى بشكه معروف بود.
آن روز بعد از آمار رو كرد به ما و گفت:
«اى آتش پرست ها! امروز روز شادى و رقص و آواز است. امروز روز تولد سید الرئیس صدام حسین است!»
به زور جلوى خنده مان را گرفتیم.
بدمصب ها نمى گذاشتند نماز بخوانیم و روزه بگیریم اما تا دلتان بخواهد ازَمان مى خواستند برقصیم و قِر بدهیم! ما هم كه این كاره نبودیم و زیر بار نمى رفتیم.
آن روز هر چه اسى بشكه تهدید كرد و فحش داد و التماس كرد كه برقصیم و دست افشانى كنیم.
زیر بار نرفتیم تا اینكه تهدید كرد اسراى نوجوان را شكنجه خواهد كرد.
سرانجام راضى شدیم كه فقط كف بزنیم و اسى بشكه خودش زحمت قِر دادن و رقصیدن را بكشد و مراسم شروع شد.
اسى بشكه رفت وسط حلقه اسیران و شروع كرد به رقصیدن و نعره زدن ك مثلا ترانه مى خواند.
ما هم دست مى زدیم كه یك هو زمزمه اى بلند شد كه:
خِرسُ به رقص آوردیم دمِشُ به دست آوردیم! اسى بشكه شكم و كپل مى چرخاند و ما مى خواندیم و كِركِر مى كردیم.?
منبع:کتاب رفاقت به سبک تانک?
@revayatgari95
#صدقه بدهید تا عاقبت بخیر شوید.
همیشه در فکر #فقرا بود. حتی در #جبهه هم این کار را فراموش نکرد.
صدقه دادن را از روایات اسلامی کاملا می دانست و عجیب به صدقات اعتقاد داشت.
هر روز در بین بچه ها می گشت و برای مستضعفین و جهت رفع بلا با بیان این جمله که:
#《✨صدقه_بدهید_تا_عاقبت_بخیر_شوید✨》
پول جمع می کرد و به صندوقی که به همین منظور درست شده بود می ریخت.
✨او شهید #((ساجد_اسکندری)) بود که پس از چندین سال پیکر پاکش جهت خاکسپاری به شهر آمد.
?اخلاق شهیدان.
?هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و سلامتی رهبر حفظه الله تعالی #صلوات.
آخرین نظرات